۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه

دیکتاتور (من و آنها)


دیکتاتور (من و آنها)
..
مرا ، چون من ، نمی خواهند ،
مرا ، چون برده  می خواهند ،
مرا ، تصدیق وار خواهند ،
مرا ، در کُرنش و تایید می خواهند ،
ز ِ من ، یک پیکر و جسمی بی رنگ می خواهند ،
که هر رَنگی که آنها ، در کنار من نهادندی ،
همان رنگ را نشان داده ،
ولیکن ، ظاهرش باشم من و ،
رنگی را که آنها طالبش هستند ، نمایانم ،
مرا چون نوکری در خدمت ِ امیال خود خواهند ،
.
اگر من باشم و ، گویم که من ، آن را چنین خواهم ،
که من این را چنین بینم ،
بر آشفته ز ِ خشم و با تکانی تند و صدائی بلند ،
به تعجب ، خروش بر می دارند ،
که این قاطر چرا جفتک پران گشته؟
بکوبیدش ، به چوب و ترکه اش ، راهش نمایانید ،
گزَن ها ، بر کفل هایش فرو ، دارید ،
چموشی ، از خری باربر ، به فکر او نمی گُنجد ،
.
چرا که ، من ، و من های دیگر را ،
به چشم ِ خادمان بیند ، و خود هم سَروَری خواهد ،
یا به چشم ِ گاوکی شیرده ،
و یا گوسفند ، از برای ِ پشم و گوشت ، بیند ،
و یا چون سگ ، گله اش را پاسدار باشم ،
اگر گاو و سگ و گوسفند ،
خطائی داشتند  ، از آنچه می باید ،
به سگ ها ، یک لگد یا توسری کافی است ،
ولی گاوی را که شاخش را ، برای ِ حق ِ خود ، در کار می دارد ،
به سگ های نگهبان و غلامانش ، کنار و گوشه ای آرَد ،
و سلّاخ را برای ِ جان ستاندن از گاو نافرمان ، به کار آرَد ،
.
چرا ، چون او مرا ، چون من نمی خواهد ،
برای ِ او ، یکی باشد من و ، او هم خودش باشد ،
دگر من ها نمی بایست که ، من باشند .
..
سوز
22 مهر 1390 – 14.10.2011 

۱۳۹۰ مهر ۲۴, یکشنبه

مینو

مینو 

.. 

به نام خداوند ِ دانا که‌ ، مینو‌ ، سرشت 

به بَد ، بر گماریده دوزخ ‌، به نیکو ، بهشت 

زمان ها نهاد از بَر ِ رشد و مرگ ِ گیاه 

به هر یک جدا از دگر ‌، راهکاری نوشت 

.

یکی گرمی و خشکی آرد به کامش میان 

یکی سردی و‌ ، تَر بدارد ، نهادش سرشت 

یکی پَر به آزین ، چو طاووس ِ زیبا به بَر 

یکی همچو کفتار‌ ، صدا باشد و‌ ، چهره زشت 

.

به دارَد به صحرا و جنگل ‌، دَد و نره شیر 

خرامَد به دان آهوئی ‌، می چرانَد ز ِ کشت 

چو پرورده شد بچه ‌، یا چون گوَزنی ستبر 

خوراک ‌، بَهر ِ شیران و روباه و کرکس نوشت 

.

نهان ‌، داده وجدان ِ پاک ‌‌، در دل ِ مردمان

که نیکو بیارند ‌، به فکر و زبان و کُنِشت

هماره به خدمت به کوشند ‌، بر ِ مردمان

ز ِ خدمت به نیکی شده‌ ، دار ِ دنیا بهشت

 ..

سوز

03 اردیبهشت 1389  – 23.04.2010
 
 

۱۳۹۰ مهر ۱۸, دوشنبه

در دین، روی گرداندن نیست

در دین، روی گرداندن نیست
لا اکراه فی الدین *
..
لا اکراه فی الدین، یک اوتوبان یکطرفه است بسوی اسلام.
لا اکراه فی الدین، یک اوتوبان یکطرفه است برای مذاهب دیگر، نه برای مسلمانان.
در این دعوت و در این آیه، به پیروان ِ مذاهب ِ دیگر گفته می شود که از
روی آوردن به مذهب ِ اسلام روی گردان و ناراحت نباشید،
در معنی، اکراه یعنی مورد پسند نبودن و روی برگرداندن و تمایل نداشتن،
در این جا دعوت می شود که ای مردم با خیال راحت دین و مذهب خود را رها کنید
و به اسلام روی بیاورید و مسلمان شوید.
ولی اگر مسلمان شدید دیگر این آیه شامل ِ شما نمی شود.
چون برگشت از اسلام الحاد است، کسی که بخواهد از اسلام بیرون برود مُلحد
شناخته می شود و ریختن خون ِ مُلحد هم، حلال یا واجب است.
یعنی نباید بخواهی که بعنوان مسلمان به «لا اکراه فی الدین» فکر کنی
و خیال کنی که خوب در دین که کراهتی نیست، حالا بروم مسیحی بشوم.
نه نه، همچین اجازه ای به یک مسلمان داده نشده است. مسلمان که شدی
تا آخر عمر باید نام مسلمان روی تو باشد و اگر بخواهی مسلمانی را رد کنی
و پیرو دین دیگری باشی و گرایش به دین دیگری داشته باشی، حکم مرگ
در مورد تو باید اجرا بشود.
منادیان ِ دین اسلام می گویند: دین اسلام کامل ترین دین ها هست و بنابرین
کسی نمی تواند از کامل ترین دین ها به دین درجه کمتری برود و این می شود
توهین به دین اسلام و کسی هم که به دین اسلام توهین کرد مجازاتش مرگ است.
آن کسی هم که دین اسلام را قبول نکند و بقول منادیان اسلام کافر باشد و
بخواهد کافر باقی بماند باید کشته شود.
اگر کسی هم پیرو دین یهودی و مسیحی باشد، باید جزیه یعنی جریمه برای
غیر مسلمان بودن بدهد، با وجود اینکه پیامبر آنها مورد تایید اسلام است،
و اسلام، آنها را پیامبران و فرستادگان خدا می شناسد ولی خوب، اگر مسلمان
نبودی و یهودی یا مسیحی بودی باید جزیه و جریمه بدهی، چرا که مسلمان
نیستی و آنقدر این جریمه و جزیه را باید بدهی تا بالاخره شاید
به اصطلاح، آدم شدی و تصمیم گرفتی که مسلمان شوی.
.
پس عطوفت اسلامی کجاست؟
«اسلام دین مهر و محبت است» این جمله را مبلغان اسلامی می گویند.
مهر و عطوفت اسلام را در چه چیزی باید دید؟
اگر شخصی بنا به نظر و برداشت و درک خودش از دین اسلام روی گردان شد
و به دین دیگری روی آورد، چرا باید او را به مرگ محکوم کرد؟
چطور از دین دیگری روی گرداندن و به اسلام روی آوردن شیرین است و با
روی خوش از او استقبال می شود؟
ولی از اسلام به دین دیگر رفتن را با مرگ مانع می شوند؟
با دلالت و آگاهی دادن و از مزایای اسلام گفتن، شخص را ترغیب به
قبول اسلام کنند، و اگر دلش سنگ شد و نرمی نگرفت و بر عقیده یه خود
باقی ماند، خوب خداوند دلهای آنها را سنگ کرده و بر آن مُهر نهاده است.
گوش هایشان می شنود ولی آنها نمی شنوند.
چشم هایشان می بیند ولی آنها نمی بینند.
و برای آنها جزای عظیمی است و به آتش جهنم خواهند سوخت.
خوب بگذارید آنها دل سنگ بمانند و خداوند آنها را جزا خواهد داد.
.
دستور مرگ یکنفر را که از اسلام روی برگردانده است را دادن،
به اسم این که ما برای تو رستگاری می خواهیم و می خواهیم ترا
از عذاب ِجهنم نجات دهیم، و اگر نخواهی رستگار شوی ترا خواهیم کشت،
به مانند ِ دوستی یه خاله خرسه هست که برای ابراز دوستی و محبت
و پراندن ِ مگس از پیشانی آن مرد، با سنگ بزرگ به پیشانی او کوفت.
..
سوز
21 شهریور 1390 – 12.09.2011 
...       ...       ...

* تبیان     سه شنبه 12 مهر 1390 - 6 ذيقعده 1432 - 4 اکتبر 2011

شان نزول آیه « لا اکراه فی الدین »
مردى از اهل مدينه به نام" ابو حصين" دو پسر داشت؛ برخى از بازرگانانى كه به مدينه كالا وارد مى‏كردند، هنگام برخورد با اين دو پسر آنان را به عقيده و آيين مسيح دعوت كردند، آنان هم سخت تحت تاثير قرار گرفته و به اين كيش وارد شدند و هنگام مراجعت نيز به اتفاق بازرگانان به شام رهسپار گرديدند. "ابو حصين" از اين جريان سخت ناراحت شد و به پيامبر (صلي الله عليه و آله) اطلاع داد و از حضرت خواست كه آنان را به مذهب خود برگرداند و سؤال كرد: آيا مى‏تواند آنان را با اجبار به مذهب خويش باز گرداند؟ آيه 256 نازل گرديد و اين حقيقت را بيان داشت كه: "در گرايش به مذهب اجبار و اكراهى نيست".
در تفسير" المنار" نقل شده كه ابو حصين خواست دو فرزند خود را با اجبار به اسلام باز گرداند، آنان به عنوان شكايت نزد پيغمبر آمدند. "ابو حصين" به پيامبر عرض كرد: من چگونه به خود اجازه دهم كه فرزندانم وارد آتش گردند و من ناظر آن‏ باشم؟ آيه 256 به همين منظور نازل شد.

۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

آقایان علما ۳

آقایان علما ۳ 
مبلغین ِ شجاعت ِ امام حسین(ع)

آیت الله دستغیت از عضویت در مجلس خبرگان ِ رهبری استعفا داده است.
او از رئیس مجلس خبرگان سئوال می کند که: از چه چیزی دفاع می کنید؟
.
درود بر این روحانی یه شجاع.
او به وظیفه یه اخلاقی و ایمانی یه خودش عمل می کند.
همه آخوندها و ملاها هم ، باید چنین کنند.
آنها یک عمر به مردم توصیه کرده اند که شجاع باشید و علیه ظلم بپا خیزید،
همانطور که آقا امام حسین در مقابل ظلم ایستاد و از حق و عدالت دفاع کرد و
برای ِ دفاع از حق و عدالت ، جان ِ خود و فرزندان و خاندان ِ خود را در این راه گذاشت.
.
حالا که ظلم و شقاوت و تعدی به مال مردم انجام می شود،
باید مردم و راهنمایان ِ مذهبی یه مردم ، یعنی آخوند ها و ملاها هم
در مقابل ظلم ِ حاکم ِ زمان اعتراض کنند.
در تاسوعا و عاشورا و روزهای ِ قبل از آن ، آخوند ها و ملا ها چه می کنند؟
بارها و بارها امام حسین و رشادت او را با آب و تاب بیان می کنند و
شهادت او را بدست حاکم ِ ظالم محکوم می کنند.
و برای ِ لب های تشنه یه امام حسین و فرزندان امام حسین و
شجاعت آقا ابوالفضل در رساندن آب ، به تشنه لبان کربلا نوحه می خوانند و
به از دست دادن و بریده شدن دست های آقا ابولفضل در راه کمک
به محتاجان ِ کمک ، اشک می ریزند و اشک مردم را در می آورند.
.
کلّ ِ روضه خوانی و نوحه خوانی و سینه زنی و زنجیر زنی در عاشورا ،
ستایش و تعریف از بزرگی ، از شجاعت ِ آقا امام حسین در دفاع از حق
و ایستادگی و مخالفت در برابر ظلم و حاکم ظالم است
.
خوب حالا هم شرایط ، همان شرایط ِ زمان ِ امام حسین (ع) است.
حاکم ظالم است و مردم را در فشار و گرسنگی و عدم امنیت و عدم بهداشت نگه
داشته است و در عوض ، مال ِ بیت المال یعنی مال ِ مردم را به جای خرج کردن 
برای مردم  ِ بیشتر مسلمان و محروم ِ مملکت و کشور زیر حکومتش در ایران ،
در حساب های پسرش و خانواده اش ، در لندن و در بانکهای کشور های دیگر
ذخیره کرده است و یا در ونزوئلا و در لبنان و در کشور های افریقائی برای
خرج ِ ازدواج مردم آنجا یا برای خانه سازی در آنجا یا برای ساختن مجلس در غزه
و ساختن راه ها و پل ها در غزه و کشور های دیگر صرف می کند.
.
در زمان امام حسین هم ، حاکم قیافه و ظاهری مذهبی داشت.
معاویه و یزید هم مثل حاکمان امروزی عبا و عمامه یه سیاه به تن داشتند.
لباس ِ آخوندی و عمامه داشتن دلیل بر پاک بودن و مرد  ِ خدا بودن نیست.
.
اگر آخوند و ملائی در شرایط امروز سکوت کند ، فقط خودش را گول زده است.
مردم می فهمند که این به اصطلاح « آقا» دارد ریا می کند ، این آقا آنچه
گفته است ، فقط برای مردم گفته است و خودش اعتقادی به آن ندارد.
و به قول حافظ بزرگوار:
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار ِ دیگر می کنند
آنها ، روحانی ها ، به خودشان هم خیانت می کنند ، خودشان از خودشان خجالت
می کِشند که به آنچه به آن تبلیغ می کنند ، از ترس ، خودشان به آن عمل نمی کنند.
.
باید به شجاعت ِ مردانی که روحانیون نام گرفته اند و جرأت و جسارت آن را دارند
که به آنچه که به مردم تعلیم می دهند ، خودشان هم عمل می کنند ، آفرین گفت.
..
سوز
09 مهر 1390 – 01.10.2011 

۱۳۹۰ مهر ۹, شنبه

خواب

خواب
..
صورتم بر روی بالش ، صورت بالش به تخت
با پتو پوشانده ایم ، ما چارتا خواب را به تخت
شد هوا روشن ، گریزد خواب از دامان ِ من
هر یکی اندر تلاش ، تا باز دارد و  ِی ، ز ِ رفت
..
سوز
26 شهریور 1390 – 17.09.2011